سریال گردن زنی؛ پرداختی ناواقعی براساس داستان واقعی یک پرونده جنایی | چرا میکسی از جم تیوی و سریالهای آمریکایی این قدر برای تهیهکنندهها جذاب است؟
رویداد۲۴| مازیار وکیلی: سالها پیش یعنی در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی زمانی که رضا کرمرضایی برای دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره تهران روی سن رفت با این پرسش از سوی فرح دیبا مواجه شد که چرا فیلمهای شما درباره لات و لوتها و مردم حاشیهنشین است و رضا کرم رضایی با جسارت کمیابی پاسخ داده بود که چون شما (دربار و وزارت فرهنگ و هنر) اجازه نمیدهید درباره سایر افراد و اقشار جامعه فیلم بسازیم.
حرف کرم رضایی، حرف غلطی نبود و اشاره به یک وضعیت بغرنج داشت. وضعیتی که هنوز هم پابرجا است و نشان میدهد هنوز هم که هنوز است فیلمسازان و نویسندگان ایرانی نمیتوانند سراغ طبقات مختلف اجتماعی بروند و درباره آنها فیلم بسازند. شاید به همین خاطر است که در چند سال اخیر کارگردانان ایرانی به شکل اغراقشدهای تصمیم گرفتند درباره لاتها و مردم حاشیهنشین فیلم بسازند و فیلمها و سریالهای خود را پُر کنند از صحنههای اگزوتیکی که بسیاری از آنها برای تماشاگر آزاردهنده است.
بیشتر بخوانید:
معرفی و داستان فیلم در آغوش درخت| ماجرای شائبه دخالت فارابی در انتخاب فیلم برای اسکار
معرفی بهترین فیلم های دهه ۶۰| بهترین نوستالژیهای سینما از توبه نصوح تا گلنار
«غربت»، «سیاوش»، «یاغی» و فیلم سینمایی «شنای پروانه» تنها بخشی از این فیلمها و سریالها هستند که در سالهای اخیر ساخته شدهاند. «گردن زنی» آخرین ساخته سامان سالور هم از این قاعده مستثنی نیست. این سریال شاید مستقیماً درباره لاتها و حاشیهنشینان نباشد اما مانند اکثر سریالهای سالهای اخیر با نمایش صحنههایی که نشان دادن آن در شرایط عادی و از شبکههای رسمی ممنوع است تلاش کرده برای سریال خود تماشاگر زیادی دست و پا کند.
ماجرای یک پرونده جنجالی
زامیاد سعدوندیان نویسنده سریال «گردن زنی» برای نوشتن این سریال از یک پرونده جنایی بسیار معروف الهام گرفته است. در سال ۱۳۹۷ زوج جوانی بنام نازنین و بهزاد به شکل وحشیانهای در شب عروسیشان به قتل رسیدند.
قتل این زوج جوان به دلیل حمله ناگهانی ضارب و به واسطه ضربات متعدد چاقو انجام پذیرفته بود. بررسیهای پزشکی قانونی نشان داد که قبل از مرگ به نازنین تعرض شده است و او بر اثر فشار به سینه به قتل رسیده است. همسایگان دو مقتول در شب حادثه صداهای مشکوکی از خانه این زوج جوان میشوند و همین موضوع شک آنها را برمیانگیزد. با پیگیریهای انجام شده توسط همسایگان مشخص میشود دو فرد مشکوک از خانه مقتولین خارج شدهاند.
همسایگان به پلیس اطلاع میدهند و پلیس تحقیقات خود را آغاز میکند. طی تحقیقات پلیس به ساغر دوست نازنین مشکوک میشود و او را بازداشت میکند. طی بازجوییهای اولیه ساغر به قتل این زوج با همدستی برادرش اعتراف میکند و با دستگیری برادر ساغر پرونده بسته میشود. در سالهای اخیر اقتباس دراماتیک از پروندههای جنایی در سینمای ایران رشد فزایندهای داشته است و در اکران نوروزی امسال هم شاهد بودیم که کاظم دانشی فیلمنامه فیلم «بیبدن» را از روی یک پرونده جنایی دیگر اقتباس کرده بود. چند سال پیش هم فیلم سینمایی «علفزار» با الهام از چند پرونده جنایی ساخته شده بود. اقتباسهای این چنینی نشان میدهد پروندههای قضایی چه منبع خوبی برای ساخت فیلم و سریال هستند. منتها شرط اصلی این است که نویسندگان سینمای ایران بتوانند اقتباس درست و جذابی از این پروندهها انجام دهند و به اصطلاح سوژههای بکر درون این پروندهها را حرام نکنند.
داستان سریال گردن زنی
سریال گردن زنی، داستان سرنوشت باران و نیما در شب عروسیشان است که با آزادی خلافکار سابقهداری به نام شاهرخ تغییر کرده و سبب فاش شدن رازهای خانوادگی بسیار زیادی پیرامون آنها و تک تک افراد خانوادههایشان میشود.
برای چشمان حسرت بار طبقه متوسط
به نظر میرسد این موضوع که بیایید چیزهایی را نشان دهیم که تماشاگر عادی از داشتن آنها محروم است در سریالهای شبکه نمایش خانگی تبدیل به یک قاعده شده است. صدا و سیمای ایران به واسطه فضای بسته و محدودی که دارد به کارگردانان اجازه نمیدهد، سراغ بسیاری از سوژهها و داستانها بروند.
ظهور پلتفرمهای اینترنتی که فضای بازتری دارند این اجازه را به کارگردانان ایرانی داد تا سریالهای خود را پر کنند از صحنههایی که امکان نمایش آنها در صدا و سیما وجود نداشت. این موضوع درست است که این سریالها هم در نهایت با نظارت و سانسور سازمان صدا و سیما پخش میشوند. اما فضای بازتری که در پلتفرمها وجود دارد به کارگردانان این اجازه را میدهد که چشمان حسرتبار طبقه متوسط شهری ایران را حسابی سیراب کنند.
سریال «گردنزنی» هم پر است از خانههای شیک، ماشینهای لوکس، عروسی گرانقیمت لاکچری، لباسهای مد روز و تمام چیزهایی که داشتن آنها برای اکثر قریب به اتفاق مردم ایران حسرت است. همچنین نویسنده و کارگردان سریال در نمایش روابط، مناسبات و نحوه برخورد آدمها با یکدیگر همان چیزی را به تصویر میکشند که تماشاگر ایرانی به واسطه فقر اقتصادی از داشتن آنها محروم است؛ نمایش اغراق آمیز روابطی که از نظر نگاه رسمی ناپسند به شمار میآید را باید از همین منظر تحلیل کرد. به هرحال بخش عظیمی از جامعه ایران دیگر روابط به شکل سنتی سابق را قبول ندارد و به دنبال جنس دیگری از روابط است.
این در حالی است که به واسطه فقر اقتصادی و سختگیریهای حاکمیت برقراری چنین روابطی در عالم واقع بسیار مشکل است. بنابراین پسران و دخترانی که مخاطب سریالهای شبکه نمایش خانگی هستند، آرزوهای خود را درون این سریالها دنبال میکنند. آرزوهایی که تماشای آنها به معنای تحقق آنها نیست و فقط به حسرتها میافزاید.
گردن زنی نسبتی با جامعه ایران ندارد
مشکل اصلی اکثر سریالهای شبکه نمایش خانگی که شامل حال «گردنزنی» هم میشود این است که نسبتی با حقیقت وجودی جامعه ایران ندارند. شما در این سریالها مردان و زنان بزککردهای را میبینید که سوار ماشینهای شیک و مدل بالا میشوند، غذاها و خوراکیهای نیست در جهان میخورند و از همه مهمتر جوری زندگی میکنند که اکثر مردم ایران نمیتوانند زندگی کنند. بنابراین تمام این سریالها هر چقدر هم که خوشساخت و جذاب باشند نسبتی با جامعه ایران ندارند.
طبقه و نوع مناسبات خانواده مانی و نیما چه ارتباطی با جامعه ایران دارد؟ کدام خانواده شبیه این خانواده بزرگ و مافیایی رفتار میکند؟ چند درصد مردم ایران مانند بردیا در این سریال از راه حضور در مراسم غیرقانونی سیلیزنی کسب درآمد میکنند؟ چرا پلیس در این سریالها بیشتر از آنکه شبیه پلیسهای وطنی باشد، شبیه پلیسهای فیلمها و سریالهای آمریکایی است؟ چرا خلافکاران سریال گردنزنی شبیه گنگهای مافیایی محله هارلم هستند نه شبیه خلافکارانی که هر روز در خیابانهای تهران میبینیم؟ این پرسشها را میتوان تا به ابد ادامه داد اما تعدد پرسشها تفاوتی در نتیجه ایجاد نمیکند.
این سریالها هیچ نسبت معناداری با جامعه امروز ایران برقرار نمیکنند و تمام آنها در یک انتزاع مطلق اتفاق میاُفتند. کارگردانان سریالهای شبکه نمایش خانگی در یک تصمیم نانوشته میکسی از سریالهای ترکی شبکه جم با سریالهای خوشساخت آمریکایی میسازند که تماشاگر تشنه را سیراب کند. مثلاً در همین سریال گردن زنی پرونده قتل نیما و باران حتماً باید به امیر نامزد سابق باران که در اداره آگاهی است ارجاع شود تا آن صحنههای مثلاً رمانتیک حضور امیر بر سر جنازه باران شکل بگیرد.
یا مثلاً شاهرخ خلافکار حتماً باید به واسطه یک موضوع ناموسی (احتمال پخش شدن فیلم و عکس دوست دخترش توسط نیما) این دو نفر را به قتل برساند. یا باید خانواده بزرگ و نیما به سبک سریالهای ترکی با یکدیگر اختلاف داشته باشند تا داستان سریال پیش برود تا تماشاگر را به یاد سریالهای شبکه جم بیاندازد. یا حتماً باید چند صحنه ممنوعه مانند صحنه مسابقات سیلی زنی که بردیا در آنها شرکت میکند در سریال داشته باشیم تا تماشاگر فراموش نکند در حال تماشای سریالی از پلتفرمهای اینترنتی است. این عدم نسبت سریالها با جامعه ایرانی باعث شده حاکمیت علیرغم برخی انتقادها از این سریالها حمایت کند و به آنها مجوز پخش بدهد. چون به هرحال این سریالها میتوانند مخدر خوبی برای تماشاگری باشد که انبوهی از مشکلات اقتصادی و معیشتی کمرش را خم کرده است. مخدری که حواس او را از شرایطی که در آن گرفتار شده است پرت میکند.
از فرهنگ خانه سازی مصرف علاقه به تجمل گرایی و بسیاری موارد دیگر.
و یک ویژگی خاص ایرانی هم پز دادن و افاده و داشتن چیزهایی که دیگران ندارند و علاقه به نمایش آنها است
بدون اینکه مغزمان را به کار بیندازیم که با توجه به شرایط زیست محیط اطراف فرهنگ تاریخ و... چهبرای ما مناسب است. کارایی دارد.
متاسفانه
اصلا" بنا بگذارید این فیلم بسیار هم خوب و قابل تمجید باشد ولی این عنوان از منظر وظیفه عمومی در ثبات روانی جامعه واقعا" شایسته است ؟!!!
اگر کودک نو آموزی که ذوق خواندن دارد و با هجا کردن واژه های بزرگ تابلوهای شهری از توانایی خود لذت می برد ،با این عنوان روبرو شود ،در پس زمینه مغز کودکانه اش چه چیزی شکل می گیرد .
اگر این فیلم مورد اقبال عمومی واقع شد و تهیه کننده بدسلیقه آنرا ترغیب به حضور بین المللی کرد ،ترجمه این عنوان چه قضاوتی از فضای کشورمان را به دنیای بیرون مرزها القا خواهد کرد.
یعنی واقعا" در این دستگاه عریض و طویل ممیزی ارشاد یکی نبود که در کنار تمرکز بر ریز ریز دیالوگها و مونولوگهای بازیگران ،نحوه ارتباط عناصر زن و مرد ،زبان بدن شخصیتهای فیلم و از همه مهمتر فحوای پیام فیلم انگشت بر این عنوان چندش آور و مشمئز کننده بگذارد؟!!!؟
آیا مشابه چنین عنوانی را در سینمایی یکی از کشور های جهان دیده اید ؟!!!!
این ایراد را نویسنده به عنوان فیلم "سگ کشی " مسعود کیمیایی در همان زمان هم گرفت .
اصلا حالم بد شد این فیلم رو دیدم.روحیم خراب شد
با توجه به نوشته های شما تمامی مردم ایران در فقر و فلاکت زندگی میکنن و از این مدل زندگی ها فقط در فیلم های امریکایی هست ،،
نویسنده ی این متن مثل اینکه از نواحی غرب تهران و حتی شهر های اطراف ، ویلا های کردان و غیره ،، عروسی های اهواز و تالار های مجلل اطراف کرج عبور نداشته تا عروسی های مجلل و ماشین های لوکس اون افراد رو ببینه ،، حتی در صورتی که اونهارو هم ندیده ، فکر میکنم فضای مجازی رو هم از خودش محروم کرده تا مقداری از زندگی واقعی افراد رو ببینه که همچین هم در فقر نیستند ، و اینکه علاوه بر تمام اینها کسی که متنی رو منتشر میکنه باید اطلاعاتش رو بالا ببره و بعد نظر بده اسمش هست «فیلم»» و «سریال » در هیچ جای دنیا فیلم ها عین واقعیت رو نشون نمیدن
نه در سینمای ترک و نه در بالیوود و حتی هالیوود فیلم ها دقیقا مطابق جامعه و زندگی مردم ساخته نمیشه ،
در نهایت به نظر من این متنی که نوشتید فقط جنبه ی خورد کردن مملکت رو داره و ظاهر ایرانیان رو بی پول و فقیر نشون میده ، در صورتی که برعکس به نظر من تنها چند وقتیه که بالاخره فیلم هایی داره ساخته میشه که کمی به واقعیت زندگی ایران و ایرانی نزدیکه ،
اونم شب عروسی و به قتل برسه
خیلی ضعیف بازی کردن